دیوارهای نامرئی: چگونه نگاه جامعه هویت کودکان کار را می‌بلعد؟

دیوارهای نامرئی: چگونه نگاه جامعه هویت کودکان کار را می‌بلعد؟

شاید برای شما هم پیش آمده باشد که پشت چراغ قرمز، وقتی کودکی با دست‌های کوچک و صورت آفتاب‌سوخته به شیشه خودرو نزدیک می‌شود، ناخودآگاه دکمه قفل در را فشار می‌دهید یا شیشه را بالا می‌کشید. این واکنش شاید در لحظه برای حفظ امنیت شخصی منطقی به نظر برسد، اما در ذهن آن کودک، معنایی بسیار عمیق‌تر و دردناک‌تر دارد. داستان کودکان کار تنها داستان فقر مادی و نان‌آوری نیست؛ بلکه روایت غم‌انگیزتری از «برچسب‌زنی اجتماعی» و انزوایی است که ما ناخواسته به آن‌ها تحمیل می‌کنیم. این کودکان پیش از آنکه زیر بار جعبه‌های سنگین یا کیسه‌های زباله خم شوند، زیر سنگینی نگاه‌های قضاوت‌گر جامعه خرد می‌شوند.

 

پدیده برچسب‌زنی اجتماعی زمانی رخ می‌دهد که جامعه به جای دیدن یک «کودک» که قربانی شرایط نابرابر اقتصادی است، او را با القابی همچون «مزاحم»، «بزهکار»، «کثیف» یا حتی «عضو باندهای مافیایی» شناسایی می‌کند. وقتی یک کودکِ در حال رشد، روزانه صدها بار با نگاه‌های تحقیرآمیز، ترس‌آلود یا ترحم‌آمیز شهروندان مواجه می‌شود، به تدریج باوری در او شکل می‌گیرد که جامعه‌شناسان آن را «خودپنداره منفی» می‌نامند. کودک دیگر خودش را یک دانش‌آموز بالقوه یا عضوی از شهر نمی‌داند؛ او باور می‌کند که «وصله ناجور» این جامعه است و جایی در میان مردم عادی ندارد. این فرآیند، هویت واقعی کودک را مسخ کرده و هویتی جدید و کاذب برای او می‌سازد که بر مبنای طرد شدن بنا شده است.

 

این طرد شدن، آغازگر انزوای اجتماعی عمیق است. کودک کار، اگرچه به لحاظ فیزیکی در شلوغ‌ترین نقاط شهر و در میان انبوه جمعیت حضور دارد، اما از نظر روانی در جزیره‌ای دورافتاده زندگی می‌کند. او نمی‌تواند با همسالان خود که لباس فرم مدرسه به تن دارند ارتباط برقرار کند، زیرا دیواری نامرئی از جنس «تفاوت طبقاتی» و «شرم» میان آن‌ها کشیده شده است. این کودکان یاد می‌گیرند که برای فرار از نگاه‌های سنگین و آزارهای کلامی، خود را از دید عموم پنهان کنند یا تنها با کسانی معاشرت کنند که شبیه خودشان هستند. اینجاست که انزوا از جامعه سالم، آن‌ها را به سمت گروه‌های بزهکار یا خرده‌فرهنگ‌های خیابانی سوق می‌دهد؛ جایی که در آنجا «پذیرفته» می‌شوند و دیگر کسی به آن‌ها برچسب «غیرعادی» نمی‌زند.

 

بنابراین، خطرناک‌ترین آسیب کار کودک، لزوماً خستگی جسمانی نیست، بلکه مرگِ حسِ تعلق اجتماعی است. وقتی جامعه با برچسب‌زنی، راه بازگشت و ادغام را می‌بندد، کودک کار در چرخه‌ای از خشم و بیگانگی گرفتار می‌شود. او جامعه را دشمن خود می‌پندارد و این حس انتقام یا بی‌تفاوت بودن نسبت به قوانین اجتماعی، بستر بسیاری از آسیب‌های آتی خواهد بود. برای حل معضل کودکان کار، پیش از هر سیاست‌گذاری اقتصادی، نیازمند تغییر در «نگاه» خود هستیم. باید تمرین کنیم که پیش از دیدنِ فال، دستمال‌کاغذی یا گونیِ روی دوش آن‌ها، «کودکی» را ببینیم که پشت دیوارهای نامرئیِ قضاوت‌های ما، تنها مانده است.

اشتراک گذاری:

جستجو براساس استان

جدیدترین خبرها

شرط تحقق حقوق کودک، مشارکت کودکان در حکمرانی شهری

شرط تحقق حقوق کودک، مشارکت کودکان در حکمرانی شهری است

دبیر مرجع ملی حقوق کودک گفت: مشارکت کودکان در حکمرانی شهری، شرط

اعتیاد، الکل و طلاق؛ ۳ آسیب‌ اجتماعی اول کشور

سید محمد بطحائی، رئیس سازمان امور اجتماعی کشور به رصد و پایش

رییس جمهور کره جنوبی: «من کودک کار بودم»

رییس جمهور کره جنوبی ضمن یادآوری دوران کودکی سخت در یک کارخانه،

دیدگاه خود را ثبت کنید