وقتی صحبت از «کودکان کار» به میان میآید، تصویر ذهنی اکثر ما پسربچهای است که در چهارراهها میان ماشینها میدود یا کیسهای بزرگتر از جثهاش را حمل میکند. اما واقعیت تلخ ماجرا اینجاست که فقر، چهرهای تکبعدی ندارد و جنسیت کودک، نقشی تعیینکننده در نوع رنج، خطرات و آسیبهایی دارد که او متحمل میشود.
دنیای کودکان کار، دنیایی مردانه نیست؛ بلکه سرزمینی پر از تبعیض است که در آن دختران و پسران، اگرچه هر دو قربانی شرایط اقتصادی هستند، اما در دو مسیر متفاوت و پرخطر به سوی ویرانی کودکیشان حرکت میکنند. تفاوتهای جنسیتی در این حوزه، تنها یک آمار نیست، بلکه تعیینکننده نوع سرنوشت و بقای این کودکان است.
تفاوت بنیادین میان این دو گروه، در «مشهود بودن» رنج آنهاست. پسران کار عمدتاً در فضاهای عمومی و خیابانها حضور دارند؛ آنها زبالهگردی میکنند، دستفروشی میکنند یا در کارگاههای مکانیکی مشغولاند. آسیبهای آنها عریان و در معرض دید است: تصادفات رانندگی، درگیریهای فیزیکی خیابانی و برخوردهای خشن.
اما دختران کار، اغلب «قربانیان نامرئی» هستند. بخش بزرگی از نیروی کار دختران در فضاهای بسته و پنهان از دید عموم، مانند کارگاههای زیرزمینی قالیبافی، خیاطخانههای بیپنجره یا در قالب «کار خانگی» در منازل مردم سپری میشود. این پنهانبودن، دسترسی مددکاران اجتماعی به آنها را دشوار کرده و آنها را در برابر سوءاستفادههای عمیقتر و بیصداتر، بیدفاع میسازد. در حالی که پسر در خیابان میجنگد، دختر در پستوی خانهها یا کارگاهها ذرهذره آب میشود.
علاوه بر محیط کار، نوع آسیبها نیز رنگ و بوی جنسیتی دارد. دختران کار به دلیل ساختار فیزیکی و نگاه کالاییِ برخی افراد بیمار، بسیار بیشتر از پسران در معرض آزارهای جنسی خاموش و تهدیدهای روانی قرار دارند. ترس دائمی از تجاوز یا دستدرازی، سایهای سنگین بر روح و روان دختران کار میاندازد که حتی از خستگی جسمی کار نیز فرسایندهتر است. از سوی دیگر، پسران بیشتر با خطر جذب شدن در باندهای بزهکاری، نزاع و اعتیاد زودهنگام مواجهاند.
جامعه معمولاً با پسر کار با خشونت و دافعه برخورد میکند، اما نگاه به دختر کار، ترکیبی خطرناک از ترحم و طمع است.
نکته دردناک دیگر، پدیدهای است که میتوان آن را «بار مضاعف» نامید. بسیاری از دختران کار، پس از پایان ساعات کاری طاقتفرسا در بیرون یا کارگاه، وقتی به خانه بازمیگردند، برخلاف پسران، فرصتی برای استراحت ندارند. آنها باید نقش «مادر کوچک» را ایفا کنند؛ آشپزی کنند، خانه را تمیز کنند و از خواهران و برادران کوچکتر مراقبت نمایند.
این چرخه بیپایان کار بیرون و کار منزل، فرصت کودکی، بازی و حتی رویاپردازی را به طور کامل از دختران میگیرد و آنها را بسیار زودتر از پسران، وارد دنیای بیرحم بزرگسالی و پیری زودرس میکند. بنابراین، برای درک درست معضل کودکان کار، باید عینک جنسیت را به چشم زد و پذیرفت که نجات دختران و پسران کار، نیازمند راهکارهایی متفاوت است؛ چرا که سیاهیِ شبهای آنها، اگرچه به یک اندازه تاریک است، اما ستارههای متفاوتی را میبلعد.



