کودکانی که به جای بازی و آموزش، بار معیشت خانواده را بر دوش میکشند، هر روز بیشتر به حاشیه رانده میشوند؛ آماری که از سوی سازمان بهزیستی منتشر شده، تنها نوک کوه یخی است که زیر آن، فقر، اعتیاد و بیهویتی خوابیده است.
مهدی رحمانیان| کودکی برای بسیاری آغاز رویاپردازی است؛ اما برای شماری دیگر از کودکان، بهویژه در کلانشهرها، کودکی معنای دیگری دارد؛ معناهایی خشن، پرفشار، گاه خطرناک و همواره تلخ. کودکانی که به جای قلم، گاری زباله در دست دارند؛ به جای صندلی مدرسه، پشت چراغقرمزها میایستند و به جای خواب در آغوش مادر، شبها را در گوشهای از خیابان به صبح میرسانند.
تازهترین آمارهای سازمان بهزیستی کشور، زنگ خطر دیگری را برای جامعه به صدا درآورده است. آمارها نشان میدهد که از مجموع ۱۲هزار و ۶۶۳ پرونده ثبتشده در سال ۱۴۰۳، حدود ۴۰ درصد کودکان کار از اتباع خارجی و ۶۰ درصد ایرانی هستند. رقمی که بیانگر عمق بحران کودکان کار بهویژه در میان مهاجران است؛ گروهی که اغلب در حاشیههای شهر زیست میکنند.
محسن کرمانی، رئیس اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی کشور با تأکید بر محدود بودن دامنه این آمار گفت: «اطلاعاتی که در پروندههای بهزیستی ثبت شده، تنها بخشی از واقعیت را نشان میدهد. هنوز بسیاری از کودکان کار شناسایی نشدهاند یا از طریق نهادهایی مانند شهرداری خدمات دریافت میکنند.»
این هشدار تلویحی کرمانی، پرده از واقعیتی برمیدارد که بارها از سوی فعالان اجتماعی نیز بیان شده است؛ اینکه حجم پنهان کودکان کار، بسیار فراتر از دادههای رسمی است. کودکانی که در تاریکی زندگی روزمره، به چشم نمیآیند اما هستند؛ کار میکنند، استثمار میشوند و در چرخهای از بیپناهی تکرار میشوند.
تبعات فقر و اعتیاد بر کودکان
طبق دادههای بهزیستی، ۷۶ درصد از علل اشتغال کودکان، فقر و اعتیاد والدین است؛ دو عاملی که سالهاست در صدر بحرانهای خانوادگی در ایران قرار دارند و حالا تبعات خود را بر نسل بعدی تحمیل میکنند.
نکته دیگر اینکه، ۷۲ درصد از کودکان کار پسر هستند و ۲۸ درصد دختر؛ و ۱۵ درصد از این کودکان به زبالهگردی اشتغال دارند. زبالهگردی، یکی از پرخطرترین و تحقیرآمیزترین اشکال کار کودک است که علاوه بر سلامت جسمی، روان و عزتنفس این کودکان را نیز بهشدت تهدید میکند.

مهاجران در خط مقدم آسیب
با توجه به اینکه ۴۰ درصد از کودکان کار در ایران از میان اتباع خارجیاند، این واقعیت نیز رخ مینماید که چالش کودکان کار فارغ از یک مسئله داخلی، به یک موضوع اجتماعی ـ بینالمللی بدل شده که باید با رویکردی چندوجهی و مبتنی بر عدالت اجتماعی و حقوق بشری به آن پاسخ داد.
نبود سازوکارهای حمایتی برای کودکان مهاجر، فقدان بیمه، آموزش، هویت حقوقی و… همگی موجب شدهاند تا این کودکان، طعمهای آسان برای چرخههای استثمار کار و سوءاستفاده باشند.
پایانی که هنوز نیامده
آنچه از دل این آمارها بیرون میتراود، تصویری است از آیندهای که پیشاپیش زخمی و فرسوده شده است. کودکی که امروز کار میکند، فردای جامعهای است که باید از او مطالبهگر باشد. با تداوم این وضعیت، چرخه فقر، بیسوادی، خشونت و نابرابری هر روز عمیقتر خواهد شد

شاید اکنون، زمان آن باشد که نگاه مسئولان از ثبت پروندهها فراتر رود و به راهکارهای ساختاری، حمایتی و پیشگیرانه بیندیشند؛ پیش از آنکه کودک دیگری، بینام و نشان، در خیابانی دیگر، آیندهاش را میان زبالهها و پشت چراغهای قرمز جا بگذارد.