خانم فاطمه رنجبر، مددکار اجتماعی با حدود دو سال سابقه فعالیت در حوزه کودکان خیابانی، با عمق وجود به چالشها و پیچیدگیهای این عرصه میپردازد. او تاکید میکند که این کودکان، آسیبهای جسمی و روحی عمیقی را تجربه کردهاند که کار با آنها را دشوار و حساس میسازد. در ادامه، روایت خانم رنجبر از رویکردها، چالشها و راهکارهای موجود در این مسیر پرفراز و نشیب را میخوانیم.
گام اول: پیوندسازی اعتماد و حمایت روانی-اجتماعی
نقطه آغاز هرگونه مداخله موثر با کودکان خیابانی که دچار کمبودهای عاطفی و عدم حمایت خانوادگی هستند، “پیوندسازی اعتماد” است. خانم رنجبر توضیح میدهد که آنها با ارائه مشاورهها و آموزشهای روانی و اجتماعی، از جمله مهارتهای زندگی، کنترل خشم، قدرت تصمیمگیری و حل مسئله به کودکان و خانوادههایشان، این اعتماد را بنا میکنند. آموزش ارتباط موثر به والدین برای بهبود تعامل با فرزندان نیز بخش مهمی از این فرآیند است. او تأکید میکند که در مواجهه با کودکانی که در معرض سوءاستفاده جسمی و عاطفی قرار دارند، اولین گام شناسایی عوامل و صرفاً شنونده بودن است تا کودک بدون ترس از قضاوت، احساس راحتی کرده و صحبت کند. سپس، حمایت روانی و عاطفی لازم برای تقویت حس ارزشمندی در کودک انجام میشود و در صورت لزوم به مراجع بالاتر ارجاع داده میشوند.
توانمندسازی و فرصتهای آموزشی و شغلی
توانمندسازی کودکان خیابانی و خانوادههایشان از طریق برگزاری کارگاههای فنی و حرفهای با همکاری سازمان فنی و حرفهای استان و ارائه مشاورههای شغلی لازم، از دیگر اقدامات حیاتی است. همچنین، شناسایی خطرات احتمالی مانند کودکآزاری و ارجاع به مراکز نگهداری یا بیمارستانها برای حل مشکلات مددجویان، در دستور کار قرار دارد. در حوزه تحصیل، هدایت و تشویق کودکان به ادامه تحصیل از طریق تأمین لوازم ضروری مدرسه و کمک به شهریه، بخش مهمی از تلاشهای مددکاران اجتماعی است.
سازمانها و نهادهای دیگر نیز با برگزاری کلاسهای سوادآموزی، دورههای مهارت زندگی، جشنها و تهیه لوازمالتحریر و مواد غذایی توسط خیرین، به بالا بردن حس ارزشمندی و رضایت از زندگی در این کودکان کمک میکنند. برای کودکان بازمانده از تحصیل، برگزاری کلاسهای سوادآموزی در مرکز، ساعات روز را با آموزش خواندن و نوشتن پر میکند که موفقیتهای خوبی را نیز به همراه داشته است.
ریشههای پدیده کودکان کار: فقر، فرهنگ و مهاجرت
خانم رنجبر ریشههای اصلی پدیده کودکان کار را در عوامل گوناگونی میبیند. او “فرهنگ هر کشور و شهر” را اصلیترین و حیاتیترین موضوع میداند. فقر اقتصادی و اجتماعی، ناتوانی خانواده در برآوردن نیازهای فرزندان به دلیل تعداد بالای فرزندان، بیسرپرستی یا بدسرپرستی، اعتیاد و بیماری والدین، از عوامل دیگری هستند که کودک را به کار در خیابان وامیدارند. مهاجرت و افزایش تعداد مهاجران از کشورهای دیگر و شهرهای اطراف نیز باعث ناپایداری وضعیت اقتصادی خانوادهها شده و کودک برای رفع گوشهای از نیازهای آموزشی، پوشاک، درمانی و… مجبور به کار در خیابان میشود. او به باور غلطی اشاره میکند که نسل به نسل در خانوادههای این کودکان چرخیده است: “ما کودک خود را برای مرد شدن میفرستیم کار کند تا بتواند روی پای خودش بایستد.”
محیط کار و آسیبهای جسمی و روانی
بیشتر کودکان کار در خیابانها و چهارراههای پر رفتوآمد و محلات شلوغ، هر یک به شیوهای متفاوت، مشغول به کار هستند؛ یکی با گلفروشی، دیگری با تکدیگری و عدهای دیگر با جریحهدار کردن احساسات مردم از طریق داستانها و ترفندهای مختلف.
سوءتغذیه به عنوان یکی از مهمترین آسیبهای جسمی وارده به این کودکان، نتیجه عدم توانایی خانواده در تهیه مواد غذایی مناسب و نداشتن رژیم غذایی متناسب با سن کودک است که به یک خلأ رشدی جسمانی و در پی آن انواع بیماریها منجر میشود. عدم دسترسی به مراکز درمانی، هزینههای بالا و نداشتن بیمه، مانع از درمان فرزندان توسط خانوادهها میشود.
از نظر روانی، استرس و اضطراب مفرط در کودکان کار به وضوح دیده میشود. ترس از گیر افتادن توسط سازمانها و مراجع مختلف، عامل اصلی این اضطراب و پریشانی است.
موانع پیش رو و چالشهای مددکاری اجتماعی
با وجود تلاشهای مددکاران اجتماعی، موانع متعددی بر سر راه کمک به این کودکان وجود دارد. عدم همکاری و بیاعتمادی خانوادهها، مانع از توانمندسازی موثر میشود.
تفاوت فرهنگی هر خانواده با فرهنگ شهر یا کشور، چالش دیگری است؛ زیرا تغییر سنتها و باورهای ریشهدار در خانوادهها بسیار دشوار است و اغلب با مقاومت شدید مواجه میشود. کمبود نیروی انسانی در مراکز مرتبط با کودکان کار نیز باعث شده تا دایره خدمترسانی به کودکان محدود شود، در حالی که انتظار از این مراکز و سازمانها با نیروی انسانی کم، زیاد است.
خانواده، دولت و قوانین: جایگاه حمایت و مسئولیت
خانم رنجبر خانواده را “اولین و اصلیترین کانون حمایت کودکان” میداند و معتقد است که حمایت کامل خانواده، کودک را قادر میسازد تا متناسب با سن خود رشد کند و نیازی به کار در خیابان نداشته باشد. مددکاران از طریق تماس تلفنی یا جلسات حضوری با خانوادهها، با مشکلات آنها آشنا میشوند.
دولت و سازمانها نیز در وسعت کشوری، گروههای کوچکی را به صورت داوطلبانه در محلات مختلف تشکیل دادهاند تا از این طریق به جذب، شناسایی و آموزش کودکان کار و خانوادهها بپردازند.
قوانین متعددی در ارتباط با کودکان کار وجود دارد، از جمله ممنوعیت کار کودکان زیر ۱۵ سال و جرم بودن بهرهکشی و اذیت و آزار آنها. با این حال، خانم رنجبر متاسفانه به “ضعف مدیریت” اشاره میکند که باعث شده بسیاری از این قوانین رعایت نشود و هیچگونه اقدام قضایی صورت نگیرد.
پیام امید و توصیههایی برای حمایت مؤثر
خانم فاطمه رنجبر با امیدواری میگوید: “هر کودک آیندهای درخشان خواهد داشت به شرط آنکه در خانوادهای حمایتگر باشد.” او پیامی برای والدین دارد: “شما والدین که خود را لایق پدر و مادر شدن دانستید باید بدانید که کودک حقوقی دارد که در صورت رعایت نکردن قوانینی به میان میآیند که شما را مجبور به رعایت حقوق کودک میکنند.”
در پایان، او یک توصیه مهم به عموم مردم میکند: “به هیچ عنوان به کودکان و والدین آنها که در گوشهگوشه شهر تکدیگری را شغل خود میدانند کمک نکنید. به مراکز و سازمانهایی که در این حوزه فعالیت دارند، به دلیل آشنایی بیشتر با این کودکان و خانواده آنها مراجعه کرده و بعد از تحقیق، در حد توان و با توجه به نیاز مددجوی پیشنهادی کمک لازم را صورت دهید.”