هویت، نخستین و بنیادیترین حق هر انسان است که با صدور یک برگ کاغذ به نام “شناسنامه” رسمیت مییابد. اما برای هزاران کودک در ایران، این سند هویتی تنها یک رویای دوردست است. نداشتن شناسنامه برای یک کودک، تنها به معنای نداشتن یک مدرک اداری نیست؛ بلکه به معنای “نامرئی بودن” در برابر قانون و جامعه است. کودکانی که فاقد هویت رسمی هستند، اگرچه نفس میکشند و در خیابانهای شهر کار میکنند، اما از منظر سیستمهای اداری، آموزشی و درمانی وجود خارجی ندارند. این فقدان “شخصیت حقوقی”، آنها را در معرض شدیدترین آسیبهای اجتماعی، بهرهکشی و فقر مطلق قرار میدهد. موضوع پیامدهای نبود هویت قانونی (شناسنامه) برای کودکان کار و راههای کمک به آنها، یکی از پیچیدهترین چالشهای حقوقی و اجتماعی کشور است که نیازمند توجه فوری است. در این مقاله، لایههای پنهان زندگی در سایه بیهویتی را بررسی میکنیم و راهکارهایی را برای بازگرداندن این کودکان به آغوش قانون و جامعه ارائه میدهیم.
زیستن در سایه؛ پیامدهای جبرانناپذیر فقدان شناسنامه برای کودکان کار
زندگی بدون شناسنامه، زیستن در یک بنبست دائمی است که تمام درهای پیشرفت و امنیت را به روی فرد میبندد. بر اساس کنوانسیون حقوق کودک، هر کودکی بلافاصله پس از تولد حق داشتن نام و تابعیت را دارد؛ اما کودکانی که به دلایل مختلف (مانند ازدواجهای ثبتنشده، فقر والدین یا مهاجرت غیرقانونی) از این حق محروم میشوند، عملاً از چتر حمایتی دولت خارج میگردند. این کودکان نه تنها در کودکی، بلکه در بزرگسالی نیز نمیتوانند حساب بانکی داشته باشند، سیمکارت بخرند، ازدواج خود را ثبت کنند یا حتی مالکیت چیزی را به دست آورند. این وضعیت که جامعهشناسان آن را “طرد اجتماعی” مینامند، کودک را به طعمهای آسان برای باندهای بزهکار و کارفرمایان سودجو تبدیل میکند. کارفرمایان زیرزمینی به خوبی میدانند که یک کارگر بدون اوراق هویتی، هیچ اهرم قانونی برای شکایت ندارد و میتوانند با کمترین دستمزد، بیشترین بهرهکشی را از او داشته باشند. نداشتن هویت قانونی، ریشه بسیاری از آسیبهایی است که ما تحت عنوان کودک کار- حمایت از کودکان کار- خیریه کودکان کار با آنها مواجه هستیم و مبارزه با آن، گام اول در احقاق حقوق این کودکان است.
سد بزرگ فقر بین نسلی: چرا محرومیت از تحصیل تکرار چرخه کار کودک است؟
یکی از تلخترین تبعات بیهویتی، بسته شدن دروازههای مدرسه به روی کودکان است. اگرچه در سالهای اخیر تلاشهایی برای تسهیل تحصیل کودکان بدون شناسنامه انجام شده، اما همچنان موانع بوروکراتیک بسیاری وجود دارد. کودکی که نتواند وارد سیستم آموزشی رسمی شود، از یادگیری مهارتهای پایه و سواد اجتماعی محروم میماند. این محرومیت، او را ناگزیر به سمت مشاغل سیاه و کمدرآمد سوق میدهد و عملاً آینده شغلی او را نابود میکند. وقتی کودکی سواد خواندن و نوشتن ندارد، شانسی برای خروج از طبقه فقر نخواهد داشت و در آینده، فرزندان او نیز در همین شرایط متولد خواهند شد. این همان پدیده خطرناک “فقر بیننسلی” است که فقر را از پدر به پسر منتقل میکند. دریافت “کارت حمایت تحصیلی” اگرچه یک مسکن موقت است، اما جای خالی مدرک معتبر تحصیلی را پر نمیکند. بدون مدرک تحصیلی رسمی، حتی بااستعدادترین کودکان نیز نمیتوانند وارد دانشگاه شوند یا شغل رسمی پیدا کنند و این چرخه معیوب کار کودک تا ابد ادامه مییابد.


چالشهای دسترسی به خدمات سلامت و امنیت اجتماعی برای کودکان فاقد هویت
سلامت جسمانی، پیششرط هرگونه فعالیت و رشد است، اما برای کودکان فاقد شناسنامه، بیماری میتواند به معنای فاجعه باشد. سیستم بیمه سلامت در ایران و اکثر کشورهای جهان، بر پایه کد ملی و هویت ثبتشده استوار است. بنابراین، فقدان اوراق هویتی به معنای محرومیت کامل از پوششهای بیمهای و حمایتی است. خدمات درمانی برای افراد بیشناسنامه اغلب با تعرفههای آزاد و بسیار سنگین محاسبه میشود که پرداخت آن از عهده خانوادههای فقیر این کودکان خارج است. این مسئله باعث میشود که بسیاری از بیماریهای قابل درمان، به دلیل عدم مراجعه به پزشک، مزمن شده و سلامت کودک را برای همیشه به خطر اندازد. علاوه بر درمان، این کودکان اغلب از برنامه واکسیناسیون ملی نیز جا میمانند یا دسترسی دشواری به آن دارند که این امر نه تنها سلامت خودشان، بلکه سلامت عمومی جامعه را تهدید میکند. سازمانهای بیمهگر هیچ تعهدی در قبال افراد “ناموجود” ندارند و این خلاء قانونی، جان انسانها را به خطر میاندازد.
بحران درمان در فوریتهای پزشکی؛ وقتی “نبود مدرک” مانع نجات جان میشود
وضعیت زمانی بحرانیتر میشود که یک کودک کار در حین انجام کارهای سخت (مانند زبالهگردی یا کار در کارگاه) دچار حادثه شود و نیاز به اورژانس پیدا کند. در لحظات طلایی که ثانیهها تعیینکننده مرگ و زندگی هستند، نبود مدارک هویتی میتواند فرآیند پذیرش و درمان را با چالشهای جدی روبرو کند. اگرچه طبق قانون، مراکز درمانی موظف به پذیرش موارد اورژانسی هستند، اما ترس والدین یا سرپرستان از عواقب قانونی نداشتن مدرک، اغلب باعث میشود که آنها از مراجعه به بیمارستان خودداری کنند یا دیر مراجعه کنند. در بسیاری از موارد، مددکاران اجتماعی گزارش دادهاند که کودکان به دلیل ترس از رد مرز شدن (در مورد اتباع) یا بازداشت والدین، درد و رنج را تحمل کرده و دچار نقص عضو دائمی شدهاند. این ترس نهادینهشده، مانعی نامرئی اما مستحکم در برابر دریافت خدمات حیاتی پزشکی است. اصلاح فرآیندهای پذیرش بیمارستانی و ایجاد حریم امن برای درمان کودکان آسیبدیده، ضرورتی است که فراتر از بوروکراسی اداری باید به آن نگریست.
مسیرهای قانونی و مدنی برای کمک به کودکان بدون شناسنامه
خوشبختانه قانونگذار در سالهای اخیر با درک عمق این فاجعه، اصلاحاتی را در قوانین اعمال کرده است. تصویب قانون حمایت از اطفال و نوجوانان فاقد هویت و امکان صدور شناسنامه برای فرزندان مادران ایرانی (حتی با پدر خارجی)، روزنههای امیدی را گشوده است. فرآیند اخذ شناسنامه برای این کودکان معمولاً شامل اثبات نسب از طریق آزمایش DNA و تایید مراجع قضایی است. “سازمان ثبت احوال” به عنوان متولی اصلی صدور هویت، همکاریهایی را با نهادهای امنیتی و قضایی آغاز کرده تا پروندههای بلاتکلیف سریعتر بررسی شوند. با این حال، ناآگاهی خانوادهها از این قوانین و پیچیدگیهای اداری، همچنان مانع بزرگی است. در اینجا نقش جامعه مدنی پررنگ میشود. اطلاعرسانی به خانوادهها درباره اینکه نداشتن پول نباید مانع پیگیری هویت شود، بسیار حیاتی است. بسیاری از این کودکان ایرانیالاصل هستند که تنها به دلیل فقر فرهنگی یا مالی والدین، فاقد شناسنامه ماندهاند و با پیگیری صحیح میتوانند هویت خود را بازپس گیرند.


نقش سازمانهای مردمنهاد و وکلای داوطلب در پیگیری پروندههای اثبات نسب و هویت
در هزارتوی پیچیده راهروهای دادگاه و ادارات ثبت احوال، سازمانهای مردمنهاد (NGO) و وکلای نیکوکار، فرشتگان نجات این کودکان هستند. بسیاری از خانوادههای درگیر با مسئله بیهویتی، توان مالی پرداخت هزینههای سنگین آزمایش ژنتیک (DNA) یا حقالوکاله را ندارند. در اینجا، موسسات خیریه کودکان کار با ایجاد دپارتمانهای حقوقی تخصصی، به صورت رایگان وکالت این پروندهها را بر عهده میگیرند. این وکلا با استناد به قوانین جدید و با صبر و حوصله، مراحل دشوار اثبات نسب را طی میکنند تا حکم صدور شناسنامه را دریافت کنند. حمایت مالی خیرین از این فرآیندهای حقوقی، یکی از موثرترین روشهای کمک به کودکان کار است؛ زیرا با دادن هویت به یک کودک، در واقع کلید ورود به مدرسه، بیمه و زندگی عادی را به او هدیه دادهایم. این فعالیتها نشان میدهد که جامعه مدنی میتواند با استفاده از ابزارهای قانونی، تغییری بنیادین و ماندگار در سرنوشت کودکان آسیبدیده ایجاد کند.
نتیجهگیری
نداشتن شناسنامه، زنجیری نامرئی است که دست و پای هزاران کودک کار را بسته و آنها را در تاریکی جهل و بیماری نگه داشته است. همانطور که در این مقاله بررسی کردیم، پیامدهای این بیهویتی از محرومیت تحصیلی تا عدم دسترسی به خدمات درمانی، تمام ابعاد زندگی کودک را نابود میکند. با این حال، راهکارهای قانونی و مدنی وجود دارد که میتواند نور امید را به زندگی این کودکان بتاباند. حمایت از قانون حمایت از اطفال و نوجوانان فاقد هویت و پشتیبانی از سازمانهای مردمنهادی که در زمینه حقوقی فعالیت میکنند، وظیفه اخلاقی همه ماست. ما باید صدای کسانی باشیم که در آمارهای رسمی وجود ندارند، اما در واقعیتِ تلخ خیابانهای شهر، هر روز با رنج دست و پنجه نرم میکنند. بازگرداندن هویت به این کودکان، بازگرداندن حق زندگی به آنهاست.
سوالات متداول کاربران (FAQ)
آیا کودکان بدون شناسنامه میتوانند در مدارس دولتی ایران ثبتنام کنند؟
طبق مصوبات اخیر، کودکان فاقد مدارک هویتی (ایرانی و اتباع) میتوانند با دریافت «کارت حمایت تحصیلی» از دفاتر کفالت یا مراجع مربوطه، در مدارس ثبتنام کنند؛ هرچند چالشهای اداری هنوز وجود دارد.
چگونه میتوان به یک کودک کار که شناسنامه ندارد کمک حقوقی کرد؟
بهترین راه، معرفی این کودکان به خیریههای تخصصی دارای واحد حقوقی است؛ این نهادها با وکلای داوطلب، فرآیند اثبات نسب و دریافت حکم قضایی را رایگان پیگیری میکنند.
آیا نداشتن شناسنامه به معنای محرومیت از تمامی خدمات درمانی است؟
در موارد اورژانسی پذیرش انجام میشود، اما برای درمانهای مزمن و بستری، نبود کد ملی باعث محاسبه هزینهها به صورت آزاد و عدم پوشش بیمه سلامت میشود.



