مقدمه:
کودکان کار، آیینه تمامنمای چالشهای اجتماعی و اقتصادی جامعه ما هستند. کودکانی که دنیای رنگارنگ کودکی را با سختیهای کار و خیابان تاخت زدهاند اما رویاهای بزرگی در سر دارند. برای درک عمیقتر دنیای این کودکان و فعالیتهای حمایتی که برای توانمندسازی آنها انجام میشود، به مرکز حمایتی آموزشی کودک و خانواده سرای امید یزد رفتیم و پای صحبتهای جناب آقای علیرضا زارع، مدیر فنی این مجموعه نشستیم. مردی که با ۱۷ سال سابقه فعالیت در حوزه کودکان کار و آسیبهای اجتماعی، داستانهای ناگفته بسیاری از فراز و نشیبهای زندگی این کودکان در سینه دارد.
داستان “سرای امید” به همت مؤسسه غیرانتفاعی و غیرتجاری نیک سیرتان ایساتیس در سال ۱۳۹۷ آغاز شد؛ موسسهای که با ۱۹ هدف مشخص در سه حوزه توانبخشی، اجتماعی و پیشگیری، مجوز فعالیت خود را از سازمان بهزیستی دریافت کرد. دو سال بعد، در سال ۱۳۹۹، “مرکز حمایتی آموزشی کودک و خانواده سرای امید” به طور تخصصی مجوز خود را از استانداری دریافت کرد تا به شکل متمرکز، فصلی نو در یاریرساندن به کودکان کار و خیابان آغاز کند.
علیرضا زارع، که دارای مدرک کارشناسی ارشد روانشناسی است، جامعه هدف این مرکز را اینگونه توصیف میکند: «دختران و پسران ۶ تا ۱۸ سالهای که شامل کودکان کار، کودکان در معرض آسیب، کودکان بازمانده از تحصیل و حتی کودکان در تعارض با قانون میشوند.» این مرکز از شنبه تا پنجشنبه، از ساعت ۸ صبح تا ۱ بعد از ظهر، میزبان این کودکان است و مجموعهای از خدمات حیاتی شامل کلاسهای حرفهآموزی، سوادآموزی، جلسات روانشناسی و مددکاری و حتی خدمات روانپزشکی را به صورت کاملاً رایگان در اختیار آنها قرار میدهد.
وقتی از تعداد کودکان تحت پوشش میپرسیم، آقای زارع با اشاره به برخی محدودیتها میگوید: «در خصوص ارائه آمار به دلایل دستورالعمل با مشکل روبرو هستیم و امکان ارائه عدد نیست، اما ظرفیت اسمی مرکز ما ۱۲۰ مددجو است که ما به تعداد خیلی بالاتر از این در حال ارائه خدمات هستیم.» این نکته خود به تنهایی گویای حجم بالای نیاز در جامعه و تلاش بیوقفه این مرکز برای پاسخگویی به آن است.
در میان تمام فعالیتها، به نظر میرسد سوادآموزی جایگاه ویژهای در “سرای امید” دارد. آقای زارع از این برنامه که هماکنون در دو محل (صدرآباد و سهراه شحنه روبروی درمانگاه فرهنگیان) در حال اجراست، به عنوان مهمترین و موفقترین طرح مرکز در سالهای اخیر یاد میکند. او دلیل این اهمیت را اینگونه توضیح میدهد: «با توجه به ضرورت تحصیل و نیز توجه به مدرسه به عنوان مقدمهای برای جامعهپذیر شدن کودکان، ما در موسسه به چیزی فراتر از سوادآموزی به موضوع تحصیل نگاه میکنیم.» این نگاه متفاوت، خود را در شیوه اجرای کلاسها نشان میدهد. به گفته او، اینجا خبری از کلاسهای عادی مدارس نیست؛ بلکه محتوای آموزشی، مدرس، زمان و نوع ارائه خدمات، کاملاً به صورت شناور و متناسب با نیازهای روحی و شرایط زندگی مددجویان تعریف میشود.
این مسیر البته خالی از چالش نیست. بزرگترین مانع پیش روی مرکز، نه غیبت کودکان یا مشکلات یادگیری، بلکه موضوعی ریشهایتر است. زارع با تاسف میگوید: «متاسفانه بزرگترین مشکل ما طی ماههای گذشته، عدم همکاری دستگاههای دولتی با مرکز و عدم توجه کافی به امر پیشگیری و نیازهای خاص این کودکان بوده است.»
اما او تنها به بیان چالش بسنده نمیکند و راهکاری عملی نیز ارائه میدهد. با اشاره به اینکه حجم قابل توجهی از کودکان کار را اتباع خارجی تشکیل میدهند، زارع معتقد است: «طی تجربهای که در سالهای گذشته داشتم، اگر در امر ساماندهی از خود اتباع استفاده شود، هم استقبال خوب است و هم امر ساماندهی به شکل مناسبتری انجام میشود.»
با تمام این سختیها، آنچه به افرادی چون علیرضا زارع انگیزه و نیرو میبخشد، دیدن ثمره تلاشهایشان است. او تاثیرگذارترین خاطره خود را نه یک اتفاق خاص، بلکه یک فرآیند مستمر میداند: «زندگی کردن در کنار این بچهها و دیدن رشد همه آنها با تمام فراز و نشیبهایش، یک خاطره است و به من حس مفید بودن میدهد. این حس زمانی شیرینتر میشود که میبینم برخی مددجویان سابق ما، امروز به جوانانی توانمند تبدیل شده و بهعنوان “همیار” در کنار ما در مرکز فعالیت میکنند.»
در پایان، پیام آقای زارع برای جامعه، یک تلنگر مهم و کلیدی است؛ پیامی که بر لزوم درک تغییر نسل تاکید دارد: «شاید یک جمله کلیشهای باشد، اما بزرگترین سرمایه کشور ما نیروی جوان آن است. نوع نیاز و نوع خواست آنها نسبت به گذشته تغییر کرده است. ما نمیتوانیم برای کودکان این نسل از سبک و محتوای ۲۰ سال گذشته استفاده کنیم.»
این جمله آخر، عصاره تمام آن چیزی است که در سرای امید برایش تلاش میشود: درک دنیای امروز کودکان کار و ساختن آیندهای بهتر، با ابزارها و نگاهی نو.
«برای دستهایی که باید کودکی کنند، نه کار.»