گفتمان جنگ و نقض حقوق کودکان ایران

گفتمان جنگ و نقض حقوق کودکان ایران

محمدمهدی سیدناصری

برخی تندروها معمولاً استدلال می‌کنند که «گفتمان تهدید» برای حفظ امنیت ملی ضروری است. اما این استدلال یک تناقض درونی دارد: امنیت بیرونی به بهای ناامنی درونی به دست می‌آید و ذهن و روان کودکان لبریز از ترس و بی‌اعتمادی شود؟


هر جامعه‌ای را می‌توان از طریق گفتاری که با کودکانش دارد شناخت. گفتار عمومی ما چه در رسانه، چه در سیاست، چه در خانواده آینه‌ای است از آینده‌ای که برای نسل نو رقم می‌زنیم. امروز در ایران، تکرار بی‌محابای واژگانی چون «بستن تنگه هرمز»، «خروج از ان‌پی‌تی»، «پاسخ نظامی قاطع» و «جنگ تمام‌عیار»، تنها در سطح سیاست باقی نمی‌ماند؛ بلکه تا اتاق خواب و دفتر نقاشی کودکان نفوذ می‌کند. پرسش بنیادین این است: آیا ما ناخواسته آینده فرزندانمان را با زبانی تهدیدآمیز می‌نویسیم؟ کودک، شنونده منفعل نیست؛ او دریافتگری است که جهان‌بینی خود را از خلال واژه‌ها و تصاویر پیرامونش می‌سازد. روان‌شناسان بارها هشدار داده‌اند که تکرار اضطراب‌آفرین، باور به ناامنی را در ذهن کودک نهادینه می‌کند. و جامعه‌ای که کودکانش در بستر ترس رشد کنند، محکوم به آینده‌ای پر از بی‌اعتمادی و گسست اجتماعی خواهد بود.

حق بر آینده روشن در حقوق بین‌الملل کودک!

 

 

حقوق بین‌الملل، کودکان را نه تنها نیازمند مراقبت جسمی، که مستحق امنیت روانی و امید اجتماعی می‌داند. ماده ۲۹ کنوانسیون حقوق کودک، دولت‌ها را متعهد می‌سازد تا آموزش و تربیت را در مسیری قرار دهند که استعدادها و ظرفیت‌های کودک در محیطی امن و آزاد شکوفا شود. این حق بر آینده روشن، چیزی فراتر از غذا و داروست؛ حقی است برای رؤیاپردازی، خیال‌بافی و تصور جهانی امن. کودکی که آینده‌ای روشن را در ذهن بپروراند، در بزرگسالی خلاق‌تر، مسئول‌تر و وطن‌دوست‌تر خواهد بود. اما آیا گفتمان جنگ‌محور، چنین حقی را پاس می‌دارد یا آن را نقض می‌کند؟

این روزها، فضای سیاسی ایران آکنده از واژه‌هایی است که بیش از آنکه به کودکان فکر کند، برای رقابت‌های منطقه‌ای و پیام‌های بازدارنده ساخته شده است. تهدید به بستن تنگه هرمز، یکی از نمونه‌های اخیر است؛ اقدامی که نه تنها پیام نظامی دارد، بلکه از نظر اقتصادی و روانی، افق جامعه را در هاله‌ای از ابهام فرو می‌برد. در کنار آن، سخن از «خروج احتمالی از ان‌پی‌تی» (معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای)، هرچند در قالب فشار سیاسی مطرح می‌شود، اما در افکار عمومی و به‌ویژه در ذهن کودکان چیزی جز «ایران در آستانه جنگ و انزوا» ترجمه نمی‌شود. کودکانی که در چنین فضایی رشد می‌کنند، به‌جای آنکه مدرسه و آینده شغلی را دغدغه اصلی بدانند، با پرسش‌هایی اضطراب‌آور زندگی می‌کنند: «آیا فردا جنگ می‌شود؟»، «آیا خانه‌ام امن است؟»، «آیا وطن عزیزم جایی برای ماندن است؟».

اثرات روان‌شناختی گفتمان تهدید بر سلامت روان کودکان چیست؟

 

 

روان‌شناسی رشد تأکید دارد که سال‌های نخست زندگی، سال‌های «نهادینه‌سازی ادراک» است. اگر کودک در معرض گفتمانی قرار گیرد که جهان را پر از خطر، دشمن و تهدید می‌بیند، ساختار روانی او بر بدبینی و اضطراب استوار می‌شود.

پیامدهای چنین روندی، تنها فردی نیست؛ بلکه اجتماعی است:

 

 

۱.    افزایش اضطراب و افسردگی در نسل جوان.

۲.    بی‌اعتمادی به نهادهای رسمی و احساس «بی‌پناهی».

۳.    تمایل به انزوا یا مهاجرت (واقعی یا ذهنی).

۴.    کاهش خلاقیت و توان خیال‌پردازی، که اساس نوآوری ملی است.

پرسش اینجاست: کودکی که آینده را به‌جای رؤیا، با واژه‌های تهدید می‌شناسد، چگونه می‌تواند شهروندی امیدوار و مشارکت‌جو برای ایران فردا باشد؟

 

تجربه‌های تطبیقی؛ وقتی جنگ آینده کودکان را ربود

 

تاریخ معاصر، نمونه‌های تلخی از کشورهایی دارد که گفتمان جنگ‌محور، افق کودکانشان را نابود کرد. عراق دهه ۱۹۹۰، با محاصره، تهدید و جنگ‌های پیاپی، نسلی از کودکان را پرورش داد که بعدها با بحران بی‌اعتمادی و خشونت اجتماعی بزرگ شدند. در غزه امروز، کودکان میان تصاویر جنگ و ویرانی زیست می‌کنند؛ و گزارش‌های یونیسف نشان می‌دهد که بیش از ۷۴ درصد آنان دچار اختلال اضطراب پس از سانحه‌اند. آیا ما می‌خواهیم فرزندان ایران را به چنین سرنوشتی نزدیک کنیم؟ یا می‌توانیم با عبرت گرفتن از این تجربه‌ها، مسیر دیگری برگزینیم؟

ریشه‌های فرهنگی ایران؛ از زبان تهدید تا زبان صلح

 

 

ایران با میراثی غنی از فرهنگ و ادبیات صلح‌محور شناخته می‌شود. فردوسی در شاهنامه، همواره بر خرد به‌جای خشم تأکید داشت؛ سعدی در گلستان نوشت: «بنی‌آدم اعضای یکدیگرند»؛ و حافظ، امید و عشق را جوهره زیستن دانست. این میراث تمدنی، ظرفیت آن را دارد که زبان ملی ما به‌جای تهدید، بر پایه خرد و امید بازسازی شود. پس پرسش اساسی این است که چرا به‌جای تکرار واژه جنگ، از گفتمان فرهنگی خویش بهره نمی‌گیریم تا به کودکان بیاموزیم که ایران، سرزمین خرد و امید است؟

راهکارها؛ چگونه می‌توان گفتمان ملی را کودک‌محور بازسازی کرد؟

 

 

۱. دیپلماسی فرهنگی به‌جای تهدید: سیاست خارجی باید زبان گفت‌وگو و تعامل را بر زبان تهدید ترجیح دهد. این تغییر نه نشانه ضعف، که نشانه بلوغ و عقلانیت است.

۲. آموزش صلح در مدارس: در کنار آموزش‌های رسمی، باید برنامه‌های آموزشی درباره صلح، همزیستی و امید در نظام آموزشی گنجانده شود.

۳. سواد رسانه‌ای برای کودکان و والدین: خانواده‌ها باید بیاموزند چگونه اخبار تهدیدآمیز را برای کودکان بازتفسیر کنند و مانع از رسوب ترس در ذهن آنان شوند.

۴. خط‌مشی رسانه‌ای ملی: رسانه‌ها موظف‌اند به‌جای تیترهای اضطراب‌زا، به روایت‌های امیدبخش و آینده‌ساز توجه کنند.

۵. سیاست‌گذاری فرهنگی ملی: دولت و نهادهای مدنی باید بر پایه میراث فرهنگی ایران، زبان صلح و امید را در گفتار عمومی تقویت کنند.

هر بار که واژه «جنگ» بی‌پروا در فضای عمومی تکرار می‌شود، کودکی در گوشه‌ای از ایران رؤیای خود را از دست می‌دهد. حق کودکان بر آینده‌ای روشن، حقی است که هم در فرهنگ ملی ما ریشه دارد، هم در حقوق بین‌الملل. ما نمی‌توانیم به بهانه امنیت، این حق بنیادین را قربانی کنیم. ایران امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند زبان عقلانیت و امید است. آینده ایران، نه در موشک‌ها و تهدیدها، که در ذهن و رؤیای کودکانش رقم می‌خورد. اگر بخواهیم ایرانی امن، آباد و مقتدر داشته باشیم، باید همین امروز گفتمان ملی را از سایه تهدید بیرون بکشیم و به آفتاب صلح و خرد بسپاریم.

فرزندان ایران سزاوارند فردا را نه با ترس از جنگ، بلکه با رؤیای ساختن وطن در سر داشته باشند.

*حقوقدان، مدرس دانشگاه و پژوهشگر حقوق بین‌الملل کودکان

اشتراک گذاری:

جستجو براساس استان

جدیدترین خبرها

لزوم حمایت قضایی از نوجوانان بی‌سرپرست به عنوان نسل آینده‌ساز کشور

دادستان مشهد گفت: لازم است نوجوانانی که بی‌سرپرست هستند مورد حمایت قضایی

پنجمین نشست وبینار علمی فعالان حوزه کودکان کار در معرض آسیب

شبکه ملی کودکیاران ایران برگزار میکند: پنجمین نشست وبینار علمی فعالان حوزه

جمع‌آوری بیش از ۳۰۰ متکدی و کودک کار از سطح شهر هرات

طالبان اعلام کرد که طرح ساماندهی متکدیان و کودکان کار را در

دیدگاه خود را ثبت کنید