وقتی صحبت از کودکان کار میشود، ذهن اغلب ما ناخودآگاه به سمت چهارراهها، متروها و پیادهروهای شلوغ میرود؛ جایی که کودکانی با لباسهای مندرس به دنبال فروختن فال یا پاک کردن شیشه ماشینها هستند.
اما این تصویر تنها نیمی از حقیقت ماجراست. در سوی دیگر شهر و پشت دیوارهای ضخیم، هزاران کودک دیگر مشغول به کار هستند که جامعه آنها را نمیبیند. درک تفاوت کودکان کار خیابانی و خانگی به ما نشان میدهد که با دو نوع متفاوت از فرسایش کودکی روبرو هستیم. یکی در هیاهوی شهر فریاد میزند و دیگری در سکوت چهاردیواری خاموش میشود.
در ادامه این مقاله، تفاوتهای این دو گروه را از منظر دیدهشدن، آسیبهای جسمی و رشد اجتماعی بررسی میکنیم.
رویتپذیری؛ اصلیترین تفاوت کودکان کار خیابانی و خانگی
اولین تفاوت بنیادین میان این دو گروه در «میزان دیده شدن» آنهاست. جامعه کودک خیابانی را میبیند؛ هرچند گاهی با نگاههای سنگین یا آزار کلامی.
اما داستان برای گروه دوم متفاوت است. کودک کار خانگی یا کارگاهی، یک «کارگر نامرئی» محسوب میشود. کارفرمایان این کودکان را در کارگاههای غیررسمی قالیبافی، بستهبندی، خیاطی یا مونتاژ قطعات و در فضایی کاملاً بسته به کار میگیرند. از آنجا که قوانین کار و بازرسان معمولاً راهی به حریم خصوصی خانهها و زیرزمینها ندارند، استثمار این کودکان ابعادی وحشتناکتر و غیرقابل نظارت پیدا میکند.
مقایسه آسیبهای جسمانی در محیط کار
وقتی به تفاوت کودکان کار خیابانی و خانگی نگاه میکنیم، نوع آسیبهای جسمی نیز متمایز است:
کودکان خیابانی: این گروه با خطرات محیطی و حاد دستوپنجه نرم میکنند. تصادفات رانندگی، آلودگی شدید هوا، تغییرات دمایی (سرما و گرمای طاقتفرسا) و تغذیه نامناسب، سلامت آنها را تهدید میکند.
کودکان خانگی: در مقابل، کودکان کار خانگی با آسیبهای «ارگونومیک» و مزمن مواجه هستند. آنها ساعتهای طولانی پشت دار قالی یا چرخ خیاطی در نور کم مینشینند. این شرایط باعث انحراف ستون فقرات، ضعف شدید بینایی و بیماریهای تنفسی (ناشی از استنشاق پرز و چسب) میشود.
اگر خیابان بدن کودک را با حوادث ناگهانی تهدید میکند، محیط بسته کارگاه بدن او را ذرهذره و در سکوت تحلیل میبرد.
تأثیر محیط بر انزوای اجتماعی و روانی
تفاوت عمیق دیگر در رشد اجتماعی این کودکان نهفته است. کودک خیابانی یاد میگیرد برای بقا بجنگد. او نوعی «هوش خیابانی» و مهارت ارتباطی (هرچند خشن یا دفاعی) کسب میکند. اما وضعیت برای کودک کار خانگی متفاوت است. او در انزوای کامل به سر میبرد و فرصتی برای تعامل با همسالان ندارد.
این کودکان که بخش بزرگی از آنها را دختران تشکیل میدهند، اغلب دچار افسردگی شدید، ناتوانی در برقراری ارتباط کلامی و ترس از محیط بیرون هستند. آنها در زندانی نامرئی بزرگ میشوند که در آن خبری از هیاهوی شهر نیست و تنها صدای یکنواخت ابزار کار، لحظات عمرشان را میشمارد. بنابراین، اگرچه کودک خیابانی نماد فقر در جامعه است، اما کودک خانگی نماد مظلومیت خاموش آن به شمار میرود.
سوالات متداول درباره کودکان کار
۱. کودکان کار خانگی بیشتر در چه مشاغلی فعالیت دارند؟
این کودکان اغلب در مشاغلی که نیاز به ظرافت دست و تکرار دارد کار میکنند. قالیبافی، خیاطی، پاک کردن زعفران یا حبوبات، مونتاژ قطعات پلاستیکی و ساخت بدلیجات از شایعترین مشاغل خانگی و کارگاهی هستند.
۲. چرا نظارت بر کودکان کار خانگی دشوارتر از کودکان خیابانی است؟
محیط کار آنها اغلب منازل مسکونی یا کارگاههای زیرزمینی فاقد تابلو است. طبق قانون، ورود به منازل نیازمند مجوز قضایی است و بازرسان نمیتوانند به راحتی وارد این فضاها شوند؛ این خلاء قانونی راه را برای سوءاستفاده باز میگذارد.
۳. آسیبهای روانی کدام گروه شدیدتر است؟
هر دو گروه آسیبهای شدیدی میبینند، اما نوع آن متفاوت است. کودکان خیابانی بیشتر دچار اضطراب، خشم و رفتارهای ضداجتماعی هستند، در حالی که کودکان کار خانگی بیشتر افسردگی عمیق، انزواطلبی و کمبود اعتمادبهنفس را تجربه میکنند.
۴. آیا تفاوت جنسیتی در این دو گروه وجود دارد؟
بله. آمارها نشان میدهد پسران بیشترِ جمعیت کودکان کار خیابانی را تشکیل میدهند. در حالی که دختران سهم بسیار بیشتری در کارهای خانگی و کارگاههای پوشیده دارند و به همین دلیل رنج آنها کمتر دیده میشود.






