اثری متفاوت از خالق قصههای مجید. هوشنگ مرادی کرمانی در کتاب بچههای قالیباف خانه روایتگر رنج دستهای پینهبسته و کوچک کودکانی است که در قالیبافخانهای در کرمان روزگار میگذرانند. این کتاب که موفق به کسب عنوان کتاب برگزیدهی شورای کودک شده است، دو داستان به نامهای «نمکو» و «رضو، اسدو، خجیجه» را در بر میگیرد.
هوشنگ مرادی کرمانی دربارهی تجربهی نگارش دو داستان کتاب چههای قالیبافخانه چنین میگوید که در سال ۱۳۵۴ با دفترچهای در دست، محله به محلهی زادگاه خود را به دنبال کودکان قالیباف کرمانی کاوش کرده است تا بتواند روایت دقیقی از رنج صریح و گزندهی زندگی کودکان قشر فرودست جامعه ارائه دهد. حاصل پرسهها جستوجوهای او، از کارگاهها و کارخانههای قالیبافی تا دارهای قالی خانگی، کتابی شده است که اکنون کتاب آن پیش روی شماست.
نمکو، رضو، اسدو و خجیجه شخصیتهای اصلی دو داستان این کتاب هستند. آنها به دلیل شرایط نابهسامان خانوادگی مجبور میشوند از سنین کودکی پشت دارهای قالی چله بدوانند و شانه بکوبند. پشت دارهای قالی خبری از کودکی نیست. دستهای کودکانه و ضعیف باید پابهپای بزرگترها تارها و پودها را در هم بتنند و نقشهخوانی کنند تا دست آخر قالی خوشنقشی زیر پای مردمان بیدرد پهن شود. اما آنها در حقیقت تار و پود اندوه و مشقت خود را در هم میبافند، روایت رنج خود را از روی نقشه بهآواز میخوانند و کودکی خود را از خلال فقر و فلاکت رج میزنند.
از نام شخصیتها میتوان حدس زد که مرادی کرمانی در این کتاب بهرهی فراوانی از گویش محلی، رسم و رسومات کرمانی و اشعار و مثلها و اصطلاحات مردم کرمان گرفته است. شاید بتوان گفت این کتاب پیش از آن که داستانی دربارهی زندگی تنگدستانهی قشری از مردم باشد، در حقیقت یک «مردمنگاری» دقیق و جزئینگرانه است که به قالب ادبیات درآمده.
با هوشنگ مرادی کرمانی بیشتر آشنا شویم
این نویسنده در سال ۱۳۲۳ در کرمان متولد شد. او در کودکی مادرش را از دست داد و پدرش نیز به دلیل بیماری عصبی امکان نگهداری از او را نداشت و مادربزرگ و پدربزرگش از او نگهداری کردند. هوشنگ مرادی کرمانی (Houshang Moradi Kermani) پس از اتمام تحصیلات ابتدایی و دبیرستان به تهران مهاجرت کرد و در رشتهٔ ترجمهٔ زبان انگلیسی تحصیلات خود را ادامه داد.
همکاری با رادیو محلی کرمان آغاز فعالیت ادبی و شروع نویسندگی وی بود. تا زمانی که در سال ۱۳۵۳ کتاب قصههای مجید به چاپ رسید و با استقبال زیادی از جانب مخاطبین و منتقدین مواجه شد.
از دیگر آثار مرادی کرمانی میتوان به «بچههای قالیباف خانه»، «نخل»، «مشت بر پوست»، «تنور و داستانهای دیگر»، «لبخند انار»، «مهمان مامان»، «کبوتر توی کوزه»، «مربای شیرین»، «مثل ماه شب چهارده»، «نه تر و نه خشک»، «شما که غریبه نیستید»، «پلوخورش» و «آبانبار» و «ته خیار» اشاره کرد.
کارگردانان بزرگی مثل «صدیق برمک»، «کیومرث پوراحمد»، «ابراهیم فروزش»، «محمدعلی طالبی»، «داریوش مهرجویی»، «فرهنگ خاتمی» و «مرضیه برومند» از روی داستانهای این نویسنده برجسته اقتباس کردهاند که مشهورترین آنها مجموعه تلویزیونی «قصههای مجید» و فیلم سینمایی «مهمان مامان» نام دارند.
معرفی کتاب بچههای قالیبافخانه
“بچه های قالیبافخانه” عنوان رمانی است که در آن از درد و رنج کودکانی میگوید که دوران نونهالی و نوجوانی خود را با کار روی فرش و قالی در شرایط نامناسب و چالش برانگیزی میگذرانند. نخستین قصه از “بچه های قالیبافخانه” به قلم “هوشنگ مرادی کرمانی”، پیرامون زندگی یک پسربچه به نام “نمکو” است که از خانوادهای فقیر در یکی از روستاهای کرمان میآید.
نمکو به دلیل فقر پدرش یدالله مجبور به کار در قالیبافی شده است. پدرش با کندن و فروش خار و خس بیابان امرار معاش مینمود اما در برابر ماموران ارباب روستا، اندک مالی را هم که در اختیار داشته، از دست میدهد. نمکو با یکی دیگر از “بچه های قالیبافخانه”، به نام “صفرو”، آشنا میشود که او هم در کارگاه قالیبافی مشغول به کار است و در مرارت و سختیهای زندگی، اوضاعش دست کمی از نمکو ندارد. این شرایط سخت، نمکو و صفرو را به هم نزدیک میکند و در جایی که دیگر سختی فراتر از تحمل و توان آنها میشود، فکر فرار به سر پسرها میزند. قصهی دوم نیز قصهی پسری به نام “رضو” است که از ظلم ارباب به تنگ آمده و فقر و گرسنگی و کار سخت، طاقتش را طاق کرده است.
نویسنده از خاطرات دوران کودکی خود در سیرچ کرمان و روستاهای همجوار آن استفاده کرده تا این روایت تاثیرگذار را بنویسد و کتاب “بچه های قالیبافخانه” متشکل از دو خرده داستان است که بر اساس این تجربیات نوشته شده است. همین امر سبب شده تا مصائب و داغ و درد شخصیتهای داستان، حقیقیتر جلوه کند و نویسنده با بهرهگیری از عنصر حقیقت و تجربهی ملموس، نیازی به اغراق و بزرگنمایی اوضاع نداشته باشد.