پدیده کودکان کار و خیابان علی رغم تصویب و ابلاغ “قانون حمایت از اطفال و نوجوانان” در سال ”۱۳۹۹( ”و الحاقیه مهم سال ”۱۴۰۱ ”
که به صراحت مصادیق کودک کار و کودک خیابانی را ذیل این قانون تعریف می کند( و همچنین تدوین آیین نامه اجرایی ماده شش، نه تنها از آن کاسته نشده بلکه در سایه ناکارآمدی های ساختاری، اجرایی و بعضاً سوء مدیریتها، به معضلی پیچیده تر بدل شده است. این یادداشت، با نگاهی تحلیلی و انتقادی ، به بررسی فرآیندهای قانونی موجود، تشکیلات و نهادهای مسئول، چالش های اساسی وارد بر عملکردها و در نهایت، ریشه های این ناکارآمدی در نظام حکمرانی کشور می پردازد. هدف، ارائه تصویری روشن از چرایی عدم توفیق در پیشگیری، کنترل و کاهش این مساله و تاکید بر ضرورت بازنگری های بنیادین در شیوه حکمرانی مواجه با مساله کودکان کار و خیابان است.